موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
شعری از امیر توانا املشی برای زلزلۀ بوشهر

شهر می ترسد از وزیدن باد

22 فروردین 1392 14:14 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.1 با 10 رای
شهر می ترسد از وزیدن باد
خواهرم ذره ذره می‌سوزد، زیر پاشویه‌ها و تب برها
عشق با پای خستۀ پدرم، می‌دود پا به پای دکترها

باغبانان پیر با افسوس، از میان خرابه و آوار
یاس‌های معطر خود را می‌کشانند سوی چادرها

«مرد هم گریه می‌کند وقتی»، خبری در غبار شب نرسد
و بداند که چند روزی هست دلبرش مانده زیر آجرها

مثل یک برگ در دل پاییز، مثل یک بغض که ترک خورده
شهر می‌ترسد از وزیدن باد، شهر می‌ترسد از تلنگرها

باز هم فیلم‌های در اکران، باز پرونده‌های در جریان
عده‌ای مست وعده‌های دروغ، عده‌ای دلخوش تظاهرها

کاش دنیا ببیند و این قدر، تیشه اش را به ریشه‌مان نزند
ما که بر گرده‌هایمان خورده است، زخم سر نیزۀ تمسخرها

مادری غصه‌دارتر از قبل، خیره بر قاب عکس، می‌گوید:
در پس هر جدا شدن وصلی است ، گرچه دورست از تصورها

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • شهر می ترسد از وزیدن باد
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: