موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
نگاهي به زندگي ادبي فردي (از پروندۀ امیرحسین فردی)

حکايت مرد تنها

07 خرداد 1392 13:52 | 1 نظر
Article Rating | امتیاز: 3 با 3 رای
حکايت مرد تنها


هنگامي که نويسنده‎اي از دنيا مي‎رود، درباره آثارش بيش از خود او سخن ميگويند. چون گمان ميرود نويسنده در هر زايشي، خود را در شخصيت‎هايي که در داستان‎هايش آفريده تکرار کرده و با بقاي آن‎ها باقي مانده است. با هربار خواندن داستان، نويسنده درلابه‎لاي فکر و عمل و تصميم شخصيت‎ها احيا شده و به سخن در ميآيد. زماني‎که پژوهشگري ميميرد، او با ايده و فرضيه پژوهشي‎اش در مجامع علمي حاضر است، با آراي علمياش چون سخنوري حاضر ميماند؛ همچنان که با فقدان منتقد، آثار انتقادي او در نبودش به سخن در ميآيند. اما اميرحسين فردي، از جمله نويسندگاني است که پس از او، بيش از آثارش، درباره شخصيت او سخن گفته ميشود. کافي است سکوت کنيم تا همهمه‎اي را که در مدت کمي پس از درگذشت او در گوش ادبيات داستاني پيچيده بشنويم. کساني که او را ميشناسند، او را بيش از «اسماعيل»، «سياه چمن» و «کوچک جنگلي» ميدانند. حتي حاضرند چنين آثاري نبود، اما امير حسين فردي در ميان‎شان بود. فقدان او و نقشي که در حيات ادبيات داستاني انقلاب ايفا کرد، بيش از آثار داستاني‎اش مشهود است. 
آن‎چه اين نجوا را پديد آورده، سلوک فردي و نمود اجتماعي اميرحسين فردي است. امري که خود او درباره‎اش سخني نگفت و تنها بدان عمل کرد. او همانند بزرگان روزگار اهل توصيف خود و ستايش آن‎چه کرده بود نبود. اما از هر فرصتي براي پيش برد هدفش که نمايش انقلاب اسلامي در ادبيات داستاني بود، بهره ميبرد. کشف اين حقيقت، بهره‎اي است که ادبيات داستاني متعهد، پس از اميرحسين فردي ميتواند با آن به نقطه‎ي آرماني حرکت کند. اما آن‎چه اميرحسين فردي را به شخصيتي کم‎نظير در ادبيات داستاني انقلاب اسلامي بدل کرده، ايده و آثار پژوهشي يا مجموعه نقدهاي ادبي نيست. از اين‎رو، کشف و تحليل درست آن‎چه امير حسين فردي بود و آن‎چه او را متمايز ميساخت، بهره‎اي است که ادبيات انقلاب از اين شخصيت ارزشمند خواهد برد. اما چنين کشفي چندان آسان و مصون از مخاطرات احساسي نخواهد بود. بررسي مقالات علمي و ساختار و جوانب علمي آن و همچنين درک درست يک منتقدِ درگذشته، از طريق اثر ادبياش بسيار ساده‎تر از کشف شخصيتي است که تصاوير بي‎پايان او در اذهان جمع کثيري از نويسندگان و اهالي فرهنگ باقي مانده است. نويسنده‎اي که اهل مدارا بود. مداراي با نويسندگاني که ايده و نظرشان را نميپسنديد، اما نه مدارايي از روي ضعف، يا مدارايي از روي جهت، که مدارايي به اميد بهره‎مندي ادبيات داستاني از همه امکانات بالقوه و بالفعل ادبيات داستاني. تأکيد او بر اينکه جشنواره شهيد حبيب غني‎پور تنها جشنواره‎اي است که طيفي از نويسندگان شبه‎روشنفکر و مذهبي، ساختارشکن و قصه‎گرا، براي انجام امورات آن آستين بالا ميزنند و بي‎توقع کار ميکنند، حاکي از چنين ديدگاهي بود. نويسنده‎اي که عمر فعاليت ادبي او به درازاي تاريخچه ادبيات داستاني انقلاب است. نويسنده‎اي که افرادي با ايده‎ها و نگاه‎هاي مختلف او را درک کرده و به او مهر ميورزيده‎اند. صيانت از چنين شخصيتي که محصول و ثمره انقلاب اسلامي در حوزه ادبيات داستاني بود، امري پرمخاطره است. چه بسا اکنون، مداراي او به تسامح در اصول تعبير شده. يا سکوت و مناعت او در مورد کج‎روي‎ها که به اميد اصلاح ذات‎البين صورت ميگرفت، تعبيري ديگر يابد. چه بسا تلاش او براي يکپارچه ساختن نيروهاي ادبيات داستاني انقلاب اسلامي، به عدم اعتقاد او به خطوط و مرزها و خط قرمز‎ها تعبير شود. اين غلط روي‎ها و تفسيرهاي ناقص، احساسي و بعضا تماميت‎خواه، همانند اثر داستاني، نويسنده‎اي چون اميرحسين فردي را پس از درگذشت او دنبال خواهد کرد. 
اميرحسين فردي با آن‎چه بود به چنين موقعيتي در ادبيات داستاني انقلاب اسلامي نائل شد. بنابر اين شخصيت او از هرگونه اغراقي بي‎نياز است. با او و با خاطره‎اي که از او باقي مانده است بايد عالمانه برخورد کرد. ستايش مردي که خلأ او در ادبيات داستاني محسوس است، نبايد به نااميدي نسبت به ادبيات انقلاب پس از او بيانجامد يا ادبيات داستاني انقلاب را با نويسندگان پرشمارش در فقدان او تحقير کند. فقدان او يک ضايعه است. اما ادبيات داستاني انقلاب اسلامي با گونه‎هاي متنوع آن باقي است. ادبيات داستاني انقلاب اسلامي در سير تطور خود بايد از تجربياتش بگذرد و به سوي آينده گام بردارد. تجربه ادبيات داستاني، تمامي داشته‎هاي اين ادبيات در طي چهار دهه است. تجربه‎اي که گاهي در دل آثار درخشان داستاني ظهور کرده و گاهي نيز در قالب شخصيت‎هاي ادبي چهره نمايانده است. اما آن‎چه ادبيات داستاني بدان ميانديشد بالاتر و فراتر از افق‎هاي کنوني است. عبور و عبرت از تجربه‎هاي ادبيات داستاني انقلاب نيازمند محملي است که شايستگي‎هاي هر تجربه به درستي درک شود. 

قابهايي از زيست و زندگي ادبي اميرحسين فردي 
براي چنين درکي از امير حسين فردي، مايلم چند قاب را از زيست و زندگي ادبي او انتخاب کنم. بررسي جزء به جزء زندگي و منش اميرحسين فردي، کاري بس دشوار و نيازمند استقرايي فراوان از خاطرات و عملکرد اوست. بلکه به نظر ميرسد براي شناخت امير حسين فردي به عنوان شخصيتي که براي اهالي ادبيات آشنا و دوست‎داشتني است نيازي به چنين جست‎وجويي نيست. اين قاب‎ها مهم‎ترين تصاويري است که از امير حسين فردي ميتواند در ياد ادبيات داستاني بماند. 
قاب اول، او را در کنار ميز جلسات نشان ميدهد. در جمعي که ميتوان آن‎ها را هيئت مديره، هيئت امنا، شوراي مرکزي يا هيئت نظارت دانست. در اين قاب امير حسين فردي «کارشناس ادبي» است. 
قاب دوم، امير حسين فردي را در اتاق کارش نشان ميدهد. اتاق خلوت نويسندگي‎اش. او کاغذهاي رنگ برگشته دست‎نويس را مقابل خود گذاشته و مشغول بازنويسي رمان اسماعيل است. اين قابي از امير حسين فردي «داستان‎نويس» است. 
قاب سوم، او را در هفته‎نامه کيهان بچه‎ها نشان ميدهد. او بيش از سه دهه، کيهان بچه‎ها را به عنوان قديميترين مجله کودکان، با همراهي جمعي از دوستان و شاگردانش منتشر کرده است. شاگردان قديمي و علاقمندانش کيهان بچه‎ها را محلي صميمي براي کار و زندگي در کنار امير حسين فردي ميدانند. او پاي بسياري از آن‎ها را به روزنامه‎نگاري باز کرده و اعتماد به نفس در آنان بوجودآورده است. در اين قاب اميرحسين فردي «سردبير» است. 
در قاب چهارم، او را در اتاق کارش در مرکز آفرينش‎هاي ادبي حوزه هنري مي‎بينيم. گذر سال‎هاي عمر گرد کهولت بر سر و رويش پاشيده است. اکنون، مديريت اجرايي بزرگ‎ترين مجموعه ادبي کشور بر عهده اوست. مجموعه‎اي با امکانات بي‎نظير کشوري. آن‎چه او را به پذيرش اين منصب اميدوار کرده است، امکان حمايت از نويسندگان گمنام شهرستاني است. او دل خوش چنداني از دفاتر حوزه در برخي شهرستان‎ها ندارد. اين دفاتر سال‎هاست راه خود را از ادبيات ناب انقلاب اسلامي به سمت جريان فرم‎گرا و بدون آرمان شبه‎روشنفکري کج کرده‎اند. در اين قاب، او «مدير مرکز آفرينش‎هاي ادبي» است. 
قاب پنجم، امير حسين فردي را نشسته بر صندلي در بالاي سن نشان ميدهد. او به همراه شخصي ديگر در حال نقد داستان هستند؛ در اين قاب امير حسين فردي «منتقد» است. 
و اما در قاب ششم، امير حسين فردي جوان بين شاگردانش در کتابخانه مسجد جوادالائمه ديده مي‎شود. نوجواناني که به عشق او، هر هفته گرد هم مي‎آيند تا داستان بخوانند و درباره آن ساعتي را به گفت‎وگو بنشينند. اين قاب همان عکس قديمي جمع نويسندگان مسجد است. از ميان اين جمع «حبيب» به شهادت رسيده است. در اين قاب امير حسين فردي، در حکم پدر حلقه نويسندگان مسجد جوادالائمه است. 
 تمام اين قاب‎ها، ساحت‎هايي از حيات ادبي امير حسين فردي را نشان ميدهند. بخش‎هايي که ساحت زيست او را در حوزه ادبيات داستاني معرفي ميکند. اگر قرار باشد تنها يکي از اين قاب‎ها را انتخاب کنيد، کدام قاب را بر ديوار خاطرات‎تان خواهيد کوبيد؟ 

در قاب اول، امير حسين فردي، فردي آرام است که شنونده خواهد بود. گوشي باز براي شنيدن دارد. هميشه اين‎گونه است. ولع گفتن ندارد. اما صبري ستودني در شنيدن دارد. ممکن است ديگراني باشند که بيشتر و بهتر از او سخن ميگويند. اما آن‎چه او را بيش از هر چيز ممتاز ميسازد، آن است که هرکجا باشد افرادي گرد او حلقه ميزنند. سخنش ساده، اما صميمي است. اهل مجادله و بحث نيست. از روي تجربه سخن مي‎گويد. نگراني اصلي‎اش ادبيات انقلاب است. شوراها او را بيش از هر چيز پيشکسوت ادبيات انقلاب ميدانند. حضور او در جلسات بيش از رأي او کارگشا است. 
در قاب دوم، امير حسين فردي نويسنده است. در طول سال‎هاي پاياني عمرش مترصد فرصتي است تا سه‎گانه‎اش را درباره انقلاب به اتمام برساند. او نويسنده‎اي به شدت حسي‎نويس است. طبيعت جزءلاينفک داستان‎هاي اوست. طبيعي که در هنگام نوشتن در خاطرات آن غرق ميشود برگرفته از خاطرات دوران کودکي و نوجواني اوست. براي شناخت اميرحسين فردي نيازي به تصور او در اين قاب نيست. کافي است آثار او مرور شود. او نويسنده‎اي قصه‎گرا، مؤمن و انقلابي است. سخت‎کوش است و بازنويسي‎هاي صبورانه‎اش، نشان ميدهد عجله‎اي براي چاپ آثارش ندارد. با وجود آن‎که برخي شاگردانش در گردش‎هاي هنري و فکري به سوي قالب‎هاي ساختارشکن رو آورده‎اند و شک را جايگزين ايمان شخصيت‎هاي داستاني‎شان کرده‎اند، او همچنان همان نويسنده دهه 60 و سالهاي انقلاب است. با همان عقيده و اعتقاد مسجدي. با همان فطرت اوليه الهي. او در اين قاب، اهل شهرت‎طلبي نيست. امير حسين فردي را در اين قاب بايد در کنار قاب‎هاي ديگري از نويسندگان ديگر ديد. نويسندگاني که در اقبال عمومي از آثار و نوآوري‎ در ساختار و نوع نگاه، از فردي پيشي ميگيرند. 
در قاب سوم، اميرحسين فردي به گمانم، طولاني‎ترين تجربه سردبيري را در تاريخچه روزنامه‎نگاري پس از انقلاب داشته است. تحريريه کيهان بچه‎ها دوره‎هاي شکوفايي را پشت سر گذاشته و نويسندگان ارزشمندي را به ادبيات داستاني کودک و نوجوان معرفي کرده است. اکنون سال‎هاست از اوج شکوفايي و دوران طلايي آن گذشته است. زمانيکه اين هفته‎نامه، کانوني براي همفکري، خلاقيت و همکاري جمعي نويسندگان جوان مسجد جوادالائمه بود. حضورش در کيهان بچه‎ها مستمر نيست. اگر از خود او سئوال کنيم، کيهان بچه‎ها را بر ديگر جاها ترجيح ميدهد. اتاق دنج و آرامش، جايي است که امير حسين فردي را در آرام‎ترين حالات ميتوان يافت. در سال‎هاي پاياني، امير حسين فردي ناگزير است مسئوليت صفحه ادب و هنر کيهان و مديريت مرکز آفرينش‎هاي ادبي حوزه هنري و کارشناسي و عضويت در شوراهاي مختلف را بپذيرد. اما همچنان مأمن و قرارگاهش دفتر کيهان بچه‎ها است. سال‎ها است گوشه دنجي براي نوشتن در اين دفتر دارد و در خلال کار روزانه، فرصتي براي نوشتن و کار بر روي سه‎گانه‎اش مييابد. کيهان بچه‎ها براي امير حسين فردي، جايي است که ميتوان در کنار فعاليت ادبي، روزهاي سه‎شنبه مسابقه فوتبال راه‎ انداخت و برخي از نويسندگان را پا به توپ کرد! فوتبال در کيهان بچه‎ها برنامه‎اي است که تنها او قادر است با آن، نويسندگان ادبيات داستاني متعهد را بيش از پيش به هم نزديک سازد. در دهه ششم زندگي است، اما با جوانان بيست ساله بازي ميکند و اجازه ميدهد دريبلش بزنند؛ اين يعني آمادگي پيشکسوت ادبيات براي اين‎که جوانان از او در حوزه ادبيات داستاني سبقت بگيرند. اجازه ميدهد روي پايش خطا کنند و او صبر ميکند. اين يعني وسعت نظر پيشکسوت ادبيات براي اين که بداخلاقي‎ها و بدزباني‎ها را بشنود و صبورانه سکوت کند. همه را مجاب ميکند که پيش از بازي نيم ساعت يا سه ربعي با او نرمش کنند و کار با توپ را ياد بگيرند! اشتياق ديگران براي آغاز بازي، او را از اين کار منصرف نميکند. اين يعني حرکت و همگامي براي توازن در ادبيات. اين‎که پيش‎روندگان بايد براي گرم شدن موتور جاماندگان ‎اندکي تأمل کنند. اگر کسي در ميانه بازي از راه برسد، را مجاب ميکند تا نرمش کند. اگرچه او رضا امير خاني باشد که هم در بازي زيرک است و هم دريبل‎هاي بي‎نقص ميزند و پايش در فوتبال آسيب ديده است. اين يعني حتي حرفه‎اي‎هاي ادبيات نيز نيازمند به بازنگري و بازسازي توانايي‎هاي خود هستند. برايش کُري ميخوانند، اما او براي کسي کُري نميخواند. اين يعني شما با کارتان حرف‎تان را زده‎ايد؛ ريختن آبروي افراد و حاشيه‎سازي در ادبيات داستاني ممنوع. در ميانه بازي، گاهي سر به آسمان بلند ميکند و پرستوها را نگاه ميکند و از مهاجرت قريب‎الوقوع آن‎ها سخن ميگويد يا گل تازه رسته‎اي را که از ميان شکاف آسفالت سر بر آورده با نگاه ميستايد و از آن سخن ميگويد. اين يعني ما ادبيات را براي ادبيات نميخواهيم. ادبيات را براي زندگي و زندگي را براي آخرت ميخواهيم. ما همه مهاجريم و روزي بايد برويم. 
قاب چهارم جديدترين تصوير از امير حسين فردي است. قابي که مي‎توان در پشت تصوير متين و خندان او، غمي که بر وجودش سيطره يافته مشاهده کرد. او اکنون در دوره کهن‎سالي است و پذيرش چنين مسئوليتي براي او وسوسه‎برانگيز نيست. به راحتي مي‎توان يافت که او اين مديريت را تنها از روي مسئوليت‎پذيري‎اش درباره ادبيات انقلاب پذيرفته است. جنس امير حسين فردي با دفتر شيک و مدرن آن‎جا چندان همخوان نيست. مي‎توان حدس زد که در اين دفتر مدرن معذب است. او اهل گعده‎هاي صميمي مسجد جوادالائمه است. اهل چهار زانو نشستن و بي‎ريايي است. دوست ندارد پشت ميز مديريتي طرح چوبش بنشيند و مراجعه‎کنندگان را به حضور بپذيرد. ميزي که او در کنارش مي‎نشيند، بالا و پايين ندارد. مهم‎ترين دغدغه‎اي که او در اين قاب دنبال مي‎کند، برگزاري دو جشنواره است. «جشنواره داستان انقلاب» که با ايده و فکر و طراحي او به راه افتاده است و «جشنواره شهيد حبيب غني پور» که از سال‎ها پيش در مسجد جوادالائمه و توسط شوراي نويسندگان مسجد راه‎اندازي شده است. امير حسين فردي در اين قاب، نگران است. نگران ادبيات انقلاب، نگران ثمره عمر و تلاش خود در مسجد جوادالائمه و نويسندگاني که از زمان نوجواني، آن‎ها را گام به گام پيش برده و در مسير خلاقيت ادبي‎ انداخته است. اکنون و پس از فتنه 88، برخي نويسندگان در پي ‎مواضع صريح او در دفاع از انقلاب و رد فتنه‎گران از او فاصله گرفته‎اند. 
قاب پنجم تصويري را به نمايش مي‎گذارد که شايد کمتر مورد توجه قرارگرفته باشد. امير حسين فردي اهل مدارا بود. به همين دليل و شايد بدين خاطر که تجربه نقد در ادبيات داستاني پس از انقلاب پر خطر بود، چندان به آن اقبال نشان نداد. ظرفيت‎هاي پذيرش نقد در دوره پس از انقلاب در ميان نويسندگان ايجاد نشده بود و نقد‎هاي دلسوزانه چند منتقد معدود نيز در اين ميان، با کوته‎انديشي برخي، به پاره شدن رشته‎هاي مودت به جاي استوار شدن آن‎ها انجاميده بود. شايد بدين واسطه بود که امير حسين فردي حضور خود را در جلسات رسمي نقد رمان در اولويت قرار نداده بود. او گلايه‎هاي خود را به گوش نويسندگان مي‎رساند اما از اظهار آن در جمع و مکتوب کردن آن در رسانه‎ها پرهيز داشت. مواجهه او با نويسندگان ضد جنگ و نويسندگان يأس‎انديش و آثاري که شک و ترديد را جايگزين ايمان شخصيت‎ها کرده بودند گوياي اعتقاد راسخ او به دفاع مقدس بود. برخي از شاگردان او و کساني که در جلسات مسجد جوادالائمه حاضر مي‎شدند، به ادبيات فرم‎گرا و ضد قصه رو آورده بودند. امير حسين فردي ناراحتي خود را از اين نوشته‎ها کتمان نمي‎کرد و بعضا با لبخند و بياني کنايي: «ما که نمي‎فهميم فلاني چي نوشته!» موضع خود را در مقابل آن‎ها مشخص مي‎کرد. با اين وجود نقد شفاهي و مجمل امير حسين فردي، از او چهره‎اي به عنوان منتقد ادبي بر جاي نگذاشت. 
اما قاب ششم، قابي نوستالژيک است. حتي براي کساني که جلسات مسجد جوادالائمه را تجربه نکرده‎اند. اين تصوير را مي‎توان سياه و سفيد به خاطر اورد. تصويري از بي رنگي جواناني که بعدها به جبهه‎هاي نبرد راه يافتند. تصوير حبيب و چهره خندانش که اوج معصوميت يک بسيجي را با خود به همراه داشت. اين، تصوير خاطره‎انگيزِ تمامي نسل نويسندگان جوان ادبيات داستاني انقلاب اسلامي است. اين عکس، اختصاصي به چهره‎هايي که در کنار اميرحسين فردي نشسته‎اند و به دوربين چشم دوخته‎اند ندارد. همانطور که تصاوير انقلاب گويا خاطره يک ملت در تمامي دوران پس از انقلاب هستند، خاطره همه نسل‎ها هستند. 
در بين تمامي قاب‎هايي که مي‎توان از امير حسين فردي بر طاقچه ادبيات داستاني پس از انقلاب گذاشت، تصوير ششم، ناب‎ترين و درست‎ترين تصوير است. گرچه امير حسين فردي در پنج قاب ديگر نيز همان پدر صميمي نويسندگان متعهد بود. اما کم نيستند مديران، کارشناسان، منتقدان، روزنامه‎نگاران و پژوهشگراني که در ساحت کاري خود بيش از امير حسين فردي درخشيده‎اند، دانش ‎اندوخته‎اند و براي ادبيات داستاني انقلاب عرق ريخته‎اند. قاب اختصاصي امير حسين فردي، که او را از تمامي افرادي که مي‎توانند عکسي در کسوت‎هاي ديگر داشته باشند متمايز مي‎سازد همين قاب است. به نظر مي‎رسد، توفيقاتي که امير حسين فردي در کسوت مدير مسئولي کيهان بچه‎ها و مديريت مرکز آفرينش‎هاي ادبي و حتي نويسندگي داشت، از همين نقطه آغاز شده بود. بذري که امير حسين فردي در محفل داستاني جوادالائمه کاشت، نه تنها شاگردانش، که ادبيات داستاني متعهد و حتي خود او را بالا برد. امير حسين فردي در اين قاب، پدر نوجواناني است که او را در بر گرفته‎اند. 

پدر داستان انقلاب 
عنوان «پدر»، براي امير حسين فردي حتي پس از تعطيلي مسجد جوادالائمه ماند. سلوک او چنين جايگاهي را رقم زده بود. اين عنوان حقيقتي بالاتر از تعابير «امير ادبيات» يا «معلم ادبيات متعهد» را بيان مي‎کند. هر «اميري»، «امر بري» دارد که او را فرمان مي‎برد. خواه به اختيار يا به اجبار. رابطه کساني که امير حسين فردي را درک کردند و نفوذ او را بر‎انديشه و منش خود اذعان دارند، شريف‎تر از رابطه امربر با امير خود بود. خواست او در مقام پدري عطوف و فروتن به دل مخاطب مي‎نشست. اين حقيقت، جايگاه او را به عنوان معلم، تحت تأثير قرار داده بود. امير حسين فردي زماني جلسات خود را در مسجد جوادالائمه آغاز کرد که اميدي درباره ادبيات داستاني اسلامي و متعهد وجود نداشت. سيطره ادبيات داستاني غربي و تئوري‎هاي نظري آن‎ها بر ادبيات داستاني داخلي کاملا مشهود بود. او با شيوه مرسوم که در آن، هنرجوي داستان‎نويسي با گذراندن چند ترم عناصر داستان، به حوزه نوشتن يا نقد وارد مي‎شود، با مخاطبان نوجوان خود مواجه نشد، بلکه آن‎ها را بر بستر صميمانه و مومنانه‎اي که تجربه خلاقيت ديني را ممکن مي‎ساخت به اين عرصه وارد ساخت. اين سلامت ضمير و سعه صدر، زمينه را براي کار جمعي و فکر جمعي و تجربه جمعي فراهم کرد. تلاش او پس از اين دوره نيز آن بود که با چنين سعه صدري ظرفيت‎هاي پراکنده جوان ادبيات داستاني انقلاب اسلامي را به کار گيرد و بيش از نقاط افتراق به نقاط اشتراک توجه نمايد. 
مسجد به عنوان کانون فعاليت‎هاي ادبي و نقش پدرانه او در ترکيبي از جواناني که گردش جمع شده بودند، ارکان موفقيت امير حسين فردي و تجربه او را تشکيل مي‎دادند. تاريخچه ادبيات داستاني نشان داد اين تجربه هيچ‎گاه در اين وسعت و با اين نتايج در تاريخ ادبيات داستاني انقلاب اسلامي تکرار نشد. حتي امير حسين فردي نيز پس از اين دوران، ديگر نتوانست چنين الگويي را در پرورش نيروهاي مستعد نويسنده تکرار کند. بخشي از اين موفقيت مرهون شرايط زماني آن دوران بوده است. شرايطي که در آن، نويسندگان جواني که بعضا از راه‎هاي دور خود را به جلسات هفتگي مسجد جوادالائمه مي‎رساندند، ملجأ و کانون ديگري براي فعاليت‎هاي خود نداشتند. از سوي ديگر، در اين برهه تاريخي، وسوسه شهرت ادبي و ميان بر‎هاي دستيابي به آن، راه را بر تجربه و سخت‎کوشي نبسته بود. در دهه‎هاي 70 و 80 شرايط در ادبيات داستاني کشور تغيير کرد. برگزاري جشنواره‎هاي ادبي متعدد و پر رنگ و لعاب که شهوت نويسندگي و شهرت را در هر بيننده‎اي تحريک مي‎کنند، رونق يافتند. رشد روز افزون کلاس‎ها و دوره‎هاي داستان‎نويسي که عموما بر پايه تئوري‎هاي غربي در داستان‎نويسي شکل مي‎گرفتند، راه را بر تجربه عميق ديني بستند. از سوي ديگر، شهرت‎طلبي ادبي، برخي از نويسندگان متعهد ادبيات را به بي‎راهه کشاند. راه‎هايي که در حوزه ادبيات داستاني دفاع مقدس، به ادبيات سياه ختم مي‎شد و در ساختار، به مبهم‎نويسي و نسبي‎گرايي مي‎انجاميد. 
اما اين تجربه به دلايلي تکرار نشد، امير حسين فردي در سال‎هاي پاياني عمر به صراحت از مهم‎ترين نگراني‎هاي خود ياد مي‎کرد. دغدغه او ادبيات داستاني انقلاب اسلامي –به معناي عام- بود و در اين مسير دو هدف مشخص را در اولويت قرار داده بود: برگزاري جشنواره داستان انقلاب و جشنواره شهيد حبيب غني پور. بايد اذعان کرد امير حسين فردي در کتابخانه محقر مسجد جوادالائمه بنياني را بنا نهاد که جشنواره داستان انقلاب نمي‎توانست به آن دست يابد. سازوکار جشنواره‎اي در ادبيات داستاني کشور و تجربه برگزاري جشنواره شهيد حبيب غني‎پور براي قضاوت در اين باره کافي است. ترديدي نيست که هر جشنواره‎اي مي‎تواند در صورت برگزاري دقيق و کامل سودمند باشد. اما سخن در اين است که آن‎چه اميرحسين فردي را از ساير نويسندگان متعهد ممتاز مي‎سازد، برگزاري جشنواره‎هاي غني پور و انقلاب نيست. آن‎چه او و تجربه او را براي آينده ادبيات داستاني متعهد ارزشمند مي‎سازد توجه به کانون مسجد و توکل و تأکيد بر ظرفيت‎هاي بومي در ساختن ادبيات داستاني متعهد است. اين که چرا امير حسين فردي اين تجربه را تکرار نکرد سوالي است که بايد با دقت بيشتري بدان پاسخ داد. او هيچ گاه اميدها و نگراني‎هاي خود را درباره اعضاي شوراي مسجد جوادالائمه به فراموشي نسپرد. تجربه او در شوراي نويسندگان مسجد جوادالائمه ريزش‎ها و رويش‎هايي را در پي داشت. طبيعي است نقش پدرانه او، براي او در ميان اعضاي شورا و ديگر نويسندگان متعهد جايگاهي ممتاز ساخته بود. اما ادبيات داستاني اضلاع ديگري نيز داشت که شوراي نويسندگان مسجد جوادالائمه از آن تأثير مي‎پذيرفت. بررسي آسيب‎هايي که متوجه چنين تجربه‎اي شد گوياي آن است که ادبيات داستاني انقلاب براي آينده خود بايد چه رهيافتي را به کار بندد. حقيقت انقلاب اسلامي و دفاع مقدس و نورانيت اين دو واقعه بر کسي پوشيده نيست اما شبهاتي که در عرصه سياسي، جريان فتنه 88 را مي‎سازد يا تحليلي که به ادبيات داستاني سکولار يا اومانيست يا سياه جنگ روي مي‎آورد، مقولاتي نظري‎اند. بصيرت زاييده نظر و تأمل و عقلانيت است. 
شايد انتظار بجايي نباشد که درباره شخصيت امير حسين فردي از منظر نقد ادبي و تئوري‎پردازي ادبيات داستاني قضاوت کنيم. او درباره انقلاب اسلامي و اصل ولايت نويسنده‎اي اهل بصيرت بود. اين بصيرت، راه مشخص و روشن او را - با وجود تسامح در برخي مسائل ادبي- از برخي نويسندگان جدا کرد. اما نقش پدرانه او نمي‎توانست پاسخگوي شبهات نظري باشد. شايد به همين سبب بود که با وجود احترامي که برخي شاگردان او برايش قائل بودند، در ساحت ادبيات و نگاه هنري، همچنان راه خود را مي‎رفتند و بعضا نهيب‎هاي او در آنان کارگر نيفتاد. تنهايي اميرحسين فردي در سال‎هاي آخرين عمرش، براي کساني که او را درک کردند، مشهود بود؛ تنهايي همراه با نگراني براي ادبيات داستاني انقلاب. همين تنهايي بود که او را به پذيرش مسئوليت‎هاي سنگين در دوران کهن‎سالي واداشت و باعث شد آرامش و راحت نويسندگي در اطاقي در بسته را براي رونق بخشيدن به ادبيات داستاني انقلاب ترک کند. اگر چنان بود که انتظار مي‎داشت و نويسندگاني که سهمي در پرورش آن‎ها داشت، بار ادبيات داستاني متعهد و ادبيات داستاني انقلاب را بر دوش مي‎کشيدند، بعيد نبود با اطمينان خاطر بيشتري بار ديگر به مسجد جوادالائمه باز گردد و نسلي ديگر از نويسندگان را بپروراند. بي‎ترديد، سخت‎کوشي او و مسئوليت‎پذيري او دليلي بر تنهايي‎اش و کم‎تعداد بودن همراه و همدل‎هايش بود. کساني که بتواند با آسايش بار مسئوليت را بر عهده آنان بگذارد. 
امير حسين فردي به تمامي آن‎چه بدان اعتقاد داشت، عمل کرد. به نظر مي‎رسد عمل او از دانشش جا نماند. اما بار ادبيات داستاني نه تنها بر دوش يک‎نفر که بر دوش جماعتي از نويسندگان، منتقدان، پژوهشگران، مديران و مربيان متعهد به مقصد مي‎رسد. حقيقت آن است که عرصه ادبيات داستاني عرصه‎اي پيچيده است که نگاه جامع درباره آن لازمه پيشرفت و افق‎انديشي است. در چنين نگاه جامعي، امير حسين فردي به کاري که دقيقا بدان تعلق دارد مي‎پردازد. اما زماني که خلا‎هايي در عرصه‎هاي ديگر پديد مي‎آيد و اين نگاه جامع جاي خود را به نگاهي حال‎انديش و مقطعي مي‎دهد، از ظرفيت افراد به‎درستي استفاده نمي‎شود  

احمد شاکري

دیگر مطالب پروندۀ امیرحسین فردی:

پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت امیرحسین فردی

قلم‌مویۀ علی داودی در سوگ فردی

نگاهي به رمان سياه چمن 

نگاهي به زندگي ادبي فردي

خاطرۀ يکي از شاگردان فردي

نگاهی به جایگاه اثرگذار فردی در ادبیات انقلاب

معرفي مهم‎ترين آثار فردي در قالب کتاب

یادداشت ناصر فیض دربارۀ مدیر پیشین مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه

گفتوگوی حامد شکوري با شاگردان و دوستان فردي

یادداشت جواد افهمی در سوگ فردی

بريده‎اي از رمان منتشر نشده «گرگ‎سالي» فردي

گفتگوی مجید اسطیری با دکتر محسن پرویز

نگاهی به رمان «اسماعیل» فردی

دیدار مرحوم فردی با رهبر انقلاب

یادداشت حامد محقق در سوگ امیرحسین فردی

یادداشتی از مسعود نوروزی در سوگ امیرحسین فردی

گفتاري از وحيد جليلي به مناسبت هفتمين روز درگذشت مرحوم اميرحسين فردي

سوگسرودی از محمدرضا ترکی برای مرحوم فردی

یادداشتی از علی داودی در سوگ امیرحسین فردی



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • حکايت مرد تنها
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: