موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از الهام عظیمی

از نقطه‌ی صفر

23 فروردین 1393 01:14 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.8 با 10 رای
از نقطه‌ی صفر

شهرستان ادب: یادداشت پیش رو، نگاهی است به رمانِ «اَبَر ابله» نوشته نویسنده‌ی نروژی «ارلند لو» (با ترجمه شقایق قندهاری) به قلم منتقد جوان خانم الهام عظیمی. 

اگر از ترجمه‌ی عنوان کتاب خوشتان نیامده است و دارید این ناخوشایندی را به کل کتاب بسط می‌دهید، کار من را کرده‌اید؛ وقتی که کتاب را هدیه گرفتم و چند ماهی به کناری انداخته و منتظرش گذاشتم. 

اما اَبَر ابله کتابی است که از همان صفحه‌های اول، سنگ خودش را حق می‌کند. دیگر باید سرت را توی کتاب خم کنی و با جدیت (و با ابروهای در هم از شدت فکر، حتی) سطر سطرش را دنبال کنی.

«من دو دوست دارم، یک دوست خوب و یک دوست بد. و البته برادرم هم هست. شاید او مثل من خونگرم و صمیمی نباشد، ولی خوب است./ ص ۹»

و این اولین سطرهای کتاب است که ما را به دنبال دنیای خلوت و خالی اَبَر ابله می‌کشاند.

اگر بگوییم اَبَر ابله روایت تمام انسان‌های مدرن معاصر است، شاید خودمان را چند پله از صمیمیت کتاب دور کنیم. شاید بهتر باشد بگوییم، در این کتاب همه‌ی ما به اندازه‌ی ۲۳۲ صفحه فرصت داریم خودمان را بخوانیم، همه‌ی ما فصل مشترکی با قهرمانِ اَبَر ابله این کتاب داریم و آن، بی‌معنا شدن یک باره‌ی همه چیز در روزهایی از زندگی ست.

 وقتی اَبَر ابله از محل کارش، دانشگاه، خانواده و تمام چیزهایی که مهم‌ترین دغدغه‌های هر فردی در زندگی است دور می‌شود و به خانه‌ی برادرش که مسافرت است می‌رود. آن جا در حکم جزیره‌ای است که فرصت جدا شدن از بیرون را برای او مهیا کرده تا به کلی‌ترین مسائلی بپردازد که برای دیگران بدیهی شده است.  ابتدا تنها هدف او این است: «زمان کوتاهی برای این که نگران نباشم و به خودم سخت نگیرم./ ص ۹» از همه‌ی رنگ و لعاب‌های زندگی روزمره دور می‌شود و در آن جا دنبال معنای دیگری برای زندگی می‌گردد: «این جا دیگر کارهای بی معنی در کار نخواهد بود./ ص ۱۶» و اگرچه می‌بینیم ساعت‌ها روی کاناپه می‌نشیند، توپ به دیوار می‌زند، میخ‌ها را با چکش به تخته می‌کوبد و در می‌آورد و...، می‌دانیم که اَبَر ابله زیر حرفش نزده است. او همه‌ی تنش‌های زندگی را ترک می‌کند، همان طور که می‌گوید: «ضرباهنگ زندگی را کاملاً پایین آورده ام. در حد صفر./ ص ۱۷» چون در این فکر است که «باید از صفر شروع کنم. یک آدم چطوری از صفر شروع می کند؟/ ص ۱۷» و شروع می‌کند به لیست گرفتن از چیزها و آدم‌ها؛ از چیزهایی که دارد و از چیزهایی که ندارد، از چیزهایی که هیجان‌زده‌اش می‌کند، از کسانی که تحسینشان می‌کند، از چیزهایی که درباره‌شان زیاد می‌داند و... . فکرش را آزاد می‌کند و در معرض هر چیزی قرار می‌دهد که با آن مواجه می‌شود، و در این مواجهات به قعر کتابی فرو می‌رود که از کتابخانه‌ی برادرش پیدا می‌کند. کتابی درباره‌ی زمان که از آن به بعد، در حد شخصیتی ایفای نقش می‌کند.

 از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب اَبَر ابله همین است که، پیچیده‌ترین مباحث فلسفی و هستی شناسانه را، با سؤال و جواب‌های ساده‌ی ذهنی ظاهراً اَبَر ابله، بیان می‌کند. مشکل او این است که «زیاده از حد می دانم. و تنها کسی نیستم که این چیزها را می داند. خیلی ها بیشتر از من می دانند و خوشبختانه مشکل من این نیست. مشکلم این است که از این اطلاعات چه استفاده ای کنم؟ باید با این اطلاعات چه کار کنم؟ گیج کننده است. / ص ۵۵» او بعد از این که ذهنش را از تمام دانسته‌هایش خالی می‌کند، مسائل جدیدی برای فکر کردن پیدا می‌کند. فکر کردن به زمان و بی‌زمانی، به هستی و انتهای آن، به این که در دنیا چه نقشی ایفا کند: «ترجیح می دهم کسی شوم که می تواند دنیا را کمی بهتر کند. این بهترین کار است. ولی نمی دانم آیا چنین چیزی ممکن است... در مرحله ی بعد بهترین کار این است که کسی باشم که بود و نبودش تفاوتی ایجاد نمی کند. کسی که دنیا را نه جای بهتری می کند و نه جای بدتری... بدترین گزینه این است آدم کسی بشود که دنیا را بدتر می‌کند. تلاش می‌کنم از این مورد اجتناب کنم. و تقریبا به هر قیمتی. ولی فکر نمی‌کنم چندان ساده باشد... ./ ص ۷۰» و در پیش بردن این فکرها، اشیائی کمکش می‌کنند. یک توپ لاستیکی قرمز، یک تخته و یک چکش و یک میخ، یک دوچرخه، کلاه ایمنی آبی، بشقاب‌پرنده. اشیائی که نقش ایفا می‌کنند و جای خالی آدم‌ها را در اطراف اَبَر ابله پر می‌کنند.

 به جز بخش‌های پایانی کتاب، اَبَر ابله رمانی است که در خلوت قهرمانش به سرمی برد. ما با دنیای اَبَر ابله مواجه‌ایم، و گاهی از دریچه‌ی نگاه او به دنیای بیرون، پدر و مادرش، پسرک همسایه، دخترکی که می‌خواهد اسباب‌بازی‌هایش را بفروش دو... نگاه می‌کنیم و همین که آن چه برای دنیای اَبَر ابله لازم است را برمی‌داریم، آن‌ها را از صحنه خارج می‌کنیم. تعداد شخصیت‌های رمان اَبَر ابله ظاهراً کم است، اما جای خالی آن‌ها حس نمی‌شود. مانند وقتی که آن قدر در عمق کتابی فرورفته‌اید که فراموش می‌کنید در یک اتاق کاملاً خالی نشسته‌اید، مخاطب آن قدر در جهان درونی اَبَر ابله فرو می‌رود، که خلوت جهان بیرونی او را حس نمی‌کند. 

شگفتی رمان اَبَر ابله در این است که، به ما امکان می‌دهد یک بار دیگر از صفر به همه چیز نگاه کنیم، بدون قضاوت، بدون علاقه، بدون دشمنی. و اگرچه جسارت این را نداریم که روزی تمام روزمرگی‌ها و تعلقاتمان را کنار بگذاریم و صفحه‌ی فکرمان را از همه چیز خالی کنیم، باکسی همراه می‌شویم که این جسارت را داشته و با کنجکاوی قدم‌های فکرش را دنبال می‌کنیم و عاقبت این جسارت را می‌بینیم. سؤال‌های اَبَر ابله برای ما سؤال می‌شود و تلاش‌های او برای به جواب رسیدن، پیش از او، تلاش ماست.

اَبَر ابله را باید خواند، تا برای تمام وقت‌هایی که علامت سؤالِ بی‌انگیزگی و پوچی گریبانمان را می‌گیرد، جواب داشته باشیم.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • از نقطه‌ی صفر
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.