موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشتی از امیر مرادی

کودتای اخوان

28 مرداد 1393 07:57 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 7 رای
کودتای اخوان

شهرستان ادب: پرداختن به مسائلی هم‌چون آزادی، وطن و مشکلات حاکم بر ادارۀ کشور از جمله ویژگی‌های بارز شاعران نوگرای ادبیات معاصر است. از جمله شاعران معاصری که به جریان‌های اجتماعی و سیاسی زمان خود توجهی فراوان نشان داده است می‌توان به مهدی اخوان ثالث اشاره کرد؛ شاعری که با نیمایی‌های بی‌نظیر خود، بخش مهمی از کارنامۀ شعر پس از نیما را به دوش می‌کشد. شکست‌ها و نقاط عطف سیاسی و اجتماعی، تأثیری فراوان و عمیق بر مهدی اخوان ثالث داشته‌اند. کودتای ٢۸ مرداد به عنوان یکی از اتفاقات مهم تاریخ ایران اثری عظیم بر اشعار مهدی اخوان ثالث داشته است؛ به طوری که بسیاری دوران شاعری وی را به پیش از کودتا و پس از آن تقسیم می‌کنند.

بی‌شک کودتای ٢۸ مرداد سال ۱٣٣٢ از تلخ‌ترین و منفورترین رویدادهای تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است و اخوان ثالث به عنوان شاعری که به وقایع و کنش‌های پیرامونی خود واکنش نشان می‌دهد، در فاصلۀ سال‌های این کودتا تا سال ۱٣۴۴، بسیاری از اشعار مهم و به یاد ماندنی خود از جمله شاهکارهای کتاب‌های زمستان(۱٣٣٥)، آخر شاهنامه (۱٣٣۸) و از این اوستا (۱٣۴۴) (به جرئت، بهترین مجموعۀ شهر اخوان ثالث) را سروده است. فضای نمادین و سمبولیک اشعار اخوان در این دوران قابل توجه است. به عبارت بهتر، و به قول یکی از نویسندگان، اخوان ثالث از شکست‌ها، حماسه‌های بلندی آفریده است؛ حماسه‌‌سروده‌هایی که بیان دقیق حالات روزگار شکست روشنفکران نومید بود.

اشعاری چون «قصه شهر سنگستان»، «مرد و مرکب»، «آخر شاهنامه»، «زمستان»، «چاووشی» و «کتیبه» از مشهورترین شعرهای اخوان در این دوره هستند که هریک علاوه بر اینکه در شکل‌گیری شخصیت شاعری اخوان ثالث تأثیری بسزا داشته‌اند، به لحاظ بررسی‌های اجتماعی نیز حائر اهمیتند.

اخوان پیش از سال ۱٣٣٢و در سروده‌های کلاسیک «ارغنون»، به سبک قدما می‌سراید (البته تاریخ سرایش برخی اشعار زمستان نیز به قبل از کودتا بازمی‌گردد) و آنگونه که خود نیز در مؤخرۀ یکی از چاپ‌های ارغنون آورده است هنوز آن اخوانِ پختۀ مسلط بر زبان و روایت نیست. خود چنین می‌گوید: «بسیاری از قطعات ارغنون کار ایام نوجوانی و غزل‌گویی و ابتدای هوای شعر و شاعری است».

پس از شکست جبهۀ ملی در جریان کودتای مردادماه ۱٣٣٢، ضربۀ سنگینی بر روح حساس و ملی‌گرای اخوان ثالث وارد می‌شود به طوری که دیگر پس از آن «امید»ی ناامید ظهور می‌کند؛ امیدی که دیگر در همۀ ساحت‌های فردی، اجتماعی، فلسفی و سیاسی طرحی از شکست دارد. اخوان که پیوندی عمیق با ایران باستان و خصوصاً دین و آیین زردشت دارد، دیگر تنها درد خویشتنش نیست و به جای تک‌تک هم‌وطنانش زجر می‌کشد. در شعر زمستان شاهد منِ گسترده یا فرامن اجتماعی اخوان ثالث هستیم که در قالب نمادگرایی، درد و رنج و اندوه و خویش را از اوضاع به نمایش می‌گذارد. اخوان هویت فردی خود را کنار گذاشته، هویتی اجتماعی می‌یابد. به واقع شاعر، یخبندان و جمود سیاسی کشور و سرشکستگی را نه تنها از زبان خویش، که از زبان روشنفکر، عامی و تمام دردمندان سرزمین خود در قالب این نیمایی نسبتاً بلند به تصویر می‌کشد؛

«چه می‌گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟

فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است...»

 

و چه گواهی برای خستگی و درماندگی شاعر و به ستوه آمدن او از جریان‌های موجود، بهتر نیمایی «چاووشی» و خصوصاً این بخش از آن:

‌‌»من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می‌بینم بدآهنگ است

بیا ره‌توشه برداریم

قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم

ببینم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟...»

 

شاید بتوان گفت کودتای سال ۱٣٣٢، تلنگری است که اثر آن تا سال‌ها در جان شاعری چون اخوان باقی می‌ماند؛ اثری که نه تنها با گذر زمان رنگ نمی‌بازد بلکه پس از زمستان، در آخر شاهنامه جلوه‌هایی دیگر و گسترده‌تر می‌یابد و در «از این اوستا» به اوج می‌رسد. آنگونه که جامعه‌شناسان گفته‌اند هویت ملی، فرآیند پاسخگویی آگاهانۀ یک ملت به پرسش‌هایی از قبیل کیفیت، گذشته، تعلق خاستگاه اصلی، حوزه‌های تمدنی و چیستی تاریخی است. در این بین، شاعر به عنوان نمایندۀ ملت و به عنوان شخصی که پیش و بیش از همه، از محیط اثر می‌پذیرد در قالب اشعار خود حسرت و اندوهی هماره را از شکوه گذشته فریاد می‌کشد.

پس از دو شعر زمستان و چاووشی (هر دو از کتاب زمستان) در کتاب آخر شاهنامه، نیمایی‌هایی بلند چون میراث و خودِ آخر شاهنامه سروده شده‌اند که در این‌ها گویی اخوان پیِ مرده‌ریگ هویت ملی شکوهمند خویش می‌گردد و جز هیچ، چیزی نمی‌یابد. دغدغه‌های اجتماعی اخوانِ روشنفکرِ شکست‌خوردۀ «زمستان»، در آخر شاهنامه، با میراث عظیم گذشتگان پیوند می‌خورد و سطرهایی از این دست می‌آفریند:

«بر به کشت‌های خشم بادبان از خون

ما برای فتح سوی پایتخت قرن می‌آییم

تا که هیچستان نه‌توی فراخ این غبارآلود بی‌غم را

با چکاکاک مهیب تیغ‌هامان، تیز

غرّش زهره‌دران کوس‌هامان، سهم

برّش خاراشکاف تیرهامان، تند

نیک بگشاییم..»

 

اخوان ثالث سپس یکی از بهترین مجموعه‌های شعر معاصر را منتشر می‌کند و به راستی، شاید معدود کتابی را در قرن چهاردهم هجری شمسی بتوان یافت که ابَرشعرهایی چون کتیبه، قصۀ شهر سنگستان، مرد و مرکب، آنگاه پس از تندر، آواز چگور، نماز و ناگه غروب کدامین ستاره را در بر داشته باشد. نیمایی‌های این مجموعه عمدتاً در بردارندۀ موضوعاتی مانند ستایشی لبالب از حسرت، نیست‌انگاری به سبک ابررند آفاق، خیام، و نومیدیِ سرشار تشکیل می‌دهند.

از این میان، اگر قصد بر انتخاب اشعار سیاسی-اجتماعی دو نیمایی شهریار شهر سنگستان و مرد و مرکب برجسته‌ترند. مرد و مرکب، مشخصاً به طرح «انقلاب سفید» که تصویب آن به سال ۱٣۴۱ بازمی‌گردد اشاره دارد و داستان حماسه‌ای است دن‌کیشوت‌وار از زبان راوی. حماسه‌ای که در آن پهلوان‌پنبۀ روایت، به خیال خویش جهان را امر می‌راند اما از فریادهای او، آب از آب و برگ از برگ و هیچ از هیچ تکان نمی‌خورد. طعنه‌های پیاپی و رندی‌های زبانی در قالب ساختاری حماسی از ویژگی‌های اصلی نیمایی مرد و مرکب است:

«گرد گردان گرد

مرد مردان مرد

که به خود جنبید و گرد از شانه‌ها افشاند

چشم بردراند و طرف سبلتان جنباند

و به سوی خلوت خاموش غرش کرد، غضبان گفت:

های!

خانه زادان! چاکران خاص!

طرفه خرجین گهربفت سلیحم را فراز آرید...»

 

در شهریار شهر سنگستان، مفهوم سیاسی و ایدئولوژیک هویت ملی پررنگ‌تر می‌شود؛ شاعر، شهریاری را به تصویر می‌کشد که از اصل خویش دور افتاده است و به شکلی نمادین، تنها راه خویش را به بازگشت به راه رفتگان بلندقدر خویش می‌یابد. سپس در یکی از شگفت‌ترین پایان‌بندی‌های ممکن، شهریار سر در غار می‌برد و این گفتگوی ماندگار شکل می‌گیرد:

«حزین آوای او در غار می‌گشت و صدا می‌کرد

غم دل با تو گویم غار

بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟

صدا نالنده پاسخ داد:

..ـاری نیست، ...ـاری نیست... »

 

کسی نمی‌داند، اما اگر حادثۀ شومی چون کودتای ٢۸ مرداد ۱٣٣٢ رخ نمی‌داد هرگز تحولات عظیمِ روحی در اخوان ثالث شکل نمی‌گرفت و شعر معاصر یکی از قلل رفیع خود را نمی‌داشت. آنچه مسلم است این است که هر تغییر اجتماعی، به تعبیر سیروس شمیسا موتور محرکی است برای جریان‌های ادبی هم‌زمان و پس از خود و حادثه‌ای چون کودتای ۱٣٣٢ نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ حادثه‌ای که جان شاعران آگاه و ملی‌گرایی چون اخوان را آن‌گونه آزرد و اینگونه بزرگش ساخت.

 

منابع:

۱- اخوان ثالث، مهدی (۱٣٩٠)، آخر شاهنامه، چاپ دوم، تهران: زمستان

٢- اخوان ثالث، مهدی (۱٣٩۱)، از این اوستا، چاپ هفدهم، تهران: زمستان

٣- اخوان ثالث، مهدی (۱٣٩٠)، زمستان، چاپ بیست‌وهشتم تهران: زمستان

۴- عالی عباس‌آباد، یوسف (۱٣۸٩)، ایران و هویت ملی در اندیشۀ مهدی اخوان ثالث، مطالعات ملی، شمارۀ ۴۱

٥- فولادی، غلامرضا (۱٣۸۴)، لکه‌ابر آفاق ناامیدی، پیک نور، شمارۀ ۱٢


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • کودتای اخوان
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.